سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 1926

  بازدید امروز : 0

  بازدید دیروز : 0

سردار عاشورایی خیبر حاج محمد ابراهیم همت

 
برترینِ فریضه ها و واجب ترین آنها برانسان، شناخت پروردگار و اقرار به بندگی اوست [امام صادق علیه السلام]
 
نویسنده: حمید ::: دوشنبه 85/1/28::: ساعت 2:28 عصر

هر وقت با او از ازدواج صحبت می‌کردیم لبخند می‌زد و می‌گفت: «من همسری می‌خواهم که تا پشت کوههای لبنان با من باشد چون بعد از جنگ تازه نوبت آزادسازی قدس است.» فکر می‌کردیم شوخی می‌کند اما آینده ثابت کرد که او واقعاً چنین می‌خواست. در دی ماه سال 1360 ابراهیم ازدواج کرد. همسر او شیرزنی بود از تبار زینبیان. زندگی ساده و پر مشقت آنان تنها دو سال و دو ماه به طول انجامید. از زبان این بانوی استوار شنیدم که می‌گفت: 

عشق دردانه است و من غواص و دریا میکده
سر فرو بردم در اینجا تا کجا سر بر کنم
عاشقان را گر در آتش می‌پسندد لطف دوست
تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم


بعد از جاری شدن خطبه عقد به مزار شهدای شهر رفتیم و زیارتی کردیم و بعد راهی سفر شدیم. مدتی در پاوه زندگی کردیم و بعد هم به دلیل احساس نیاز به نیروهای رزمنده به جبهه‌های جنوب رفتیم. من در دزفول ساکن شدم. پس از مدت زیاری گشتن اطاقی برای سکونت پیدا کردیم که محل نگهداری مرغ و جوجه بود. تمیز کردن اطاق مدت زیادی طول کشید و بسیار سخت انجام شد. فرش و موکت نداشتیم کف اطاق را با دو پتوی سربازی پوشاندم و ملحفه سفیدی را دو لایه کردم و به پشت پنجره آویختم. به بازار رفتم و یک قوری با دو استکان و دو بشقاب و دو کاسه خریدم. تازه پس از گذشت یک ماه سر و سامان می‌گرفتیم اما مشکل عقربها حل نمی‌شد. حدود بیست و پنج عقرب در خانه کشتم. به دلیل مشغله زیاد حاج ابراهیم اغلب نیمه‌های شب به خانه می‌آمد و سپیده‌دم از خانه خارج می‌شد. شاید در این دو سال ما یک 24 ساعت به طور کامل در کنار هم نبودیم. این زندگی ساده که تمام داراییش در صندوق عقب یک ماشین جای می‌گرفت همین قدر کوتاه بود.    
منبع:کتاب سردار خیبر



ضمنا از این به بعد می تونید با این آدرس به این وبلاگ متصل شوید :

Http:\\WwW.Hajihemmat.co.sr


 

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

درباره خودم

 

حضور و غیاب

 

اشتراک